کد مطلب:35874
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:18
نظرية « هايدگر» و «گادامر» در مورد تفسير متون و نيز اشكالات وارد بر اين نظريه چيست؟
در نظريه «هايديگر» و پيرو مكتب او «گادامر» مشكل، وجود فاصله تاريخي و فرهنگي و ذهنيت مؤلف نيست بلكه آنچه كه مايهي سوء فهم ميشود، مسبوق بودن ذهن مفسر به يك رشته پيش فرضها است كه مانع از فهم مقاصد صاحب متن ميباشد و از طرفي نيز فهم بدون پيش فرض، كوششي است بيهوده؛ از اين جهت هر متني با ديدگاه خاص مفسر مورد تفسير قرار ميگيرد، و در نتيجه افق خاصي از متن ميسازد.
و به ديگر سخن: مفسر با مقاصد پديدآورنده سر وكاري نداشته و به آن راهي ندارد؛ زيرا وي به متن با يك پيش فرضهايي مينگرد و از اين جهت يافتههاي او از كتاب با آن پيش فرضها قالبگيري شده و نميتوان آن را به مؤلف نسبت داد، بنابراين هر متن از ديدگاه و منظر خاص مفسر، مورد تفسير قرار ميگيرد و چون ديدگاههاي افراد، بي شمار است طبعاً تفسير نهايي و پاياني وجود ندارد، بلكه گام فراتر مينهد و ميگويد:
از آنجا كه آگاهيهاي پيشين و مفروضات ذهني مفسر خواه ناخواه در فهم متن مؤثر است هيچ ضابطهاي براي درك تفسير درست از نادرست وجود ندارد.
بنابراين بايد مقاصد مؤلف را كناز گذارد و خود متن را در نظر گرفت و متأسفانه خود متن نيز به تنهايي قابل فهم نيست، بايد حقايق را در يك رشته قالبهاي ذهني كه از پيش در وجود ما پديد آمده، ريخت و از منظر و ديدگاه خاص به آنها نگريست، و طبعاً قالب ما يك نوع نيست بلكه پيش فرضهاي متنوع است، و از اين جا است كه هيچ كس نميتواند ادعا كند به واقع ميرسد و تفسير صحيح، محصول طرز تفكر او است. در حقيقت از نظر« هايدگر» نظر مفسر به متون، بسان انساني است كه با عينك رنگي بر اشياء بنگرد از اين جهت نميتواند واقعيات را آنچنان كه هست، ببيند بلكه ناچار است همه رنگها را به رنگ عينك ببيند، و يا بسان انسان مبتلا به بيماري يرقان است كه جهان را حتي برگهاي سبز درختان را زرد ميبيند، بنابراين كشف واقع امكان پذير نيست و تمام كشفها و دانشهاي بشري حالت نسبي دارد و هر تفسير نسبت به شرايط حاكم بر ذهن مفسر صحيح است، بنابراين حتي يك شعر و يك شيء ميتواند با توجه به تعدد قالبها صد نوع تفسير پيدا كند. (دائره المعارف روتلج، هرمنوتيك؛ نامه فرهنگ، شماره 2و3،علم هرمنوتيك ؛ ريچارد پالمر/215- 240.)
و وظيفه مفسر اين نيست كه به تدوين معيارها و قواعد براي تفسير بپردازد بلكه وظيفه او اين است كه به تحليل قالبهاي ذاتي خود فهم، بپردازد.
نقد نظريه
اين نظريه را ميتوان از جهاتي مورد نقد قرار داد و با يك رشته بن بستهاي عجيبي روبه رو خواهد بود و پايه گذار آن را به عدول از اين اصل وادار خواهد ساخت و شما ميتوانيد اين نقدها را با عناوين زير مشخص كنيد:
الف: ترويج شكاكيت و نسبيت
در يونان باستان قبل از طلوع فلاسفه واقع گرايي مانند سقراط و افلاطون و ارسطو، مسأله «سوفيسم» رواج يافت و براي خود شاخهها و فروع بيشتري پيدا كرد، حتي پس از اين سه فيلسوف، شكاكيت به نوع ديگري خود را نشان داد، افتخار سه حكيم بزرگ و حكيمان ديگر كه پس از آن دو آمدند خصوصاً فلاسفه اسلامي و برخي از فلاسفه غرب، مبارزه با شكاكيت بود ولي اكنون پس از قرنها همان مكتب به نوعي ديگر رخ نموده و شكاكيت در لباس نسبيت زنده شده است.
و نتيجه اين شده كه «هيچ متني را نميتوان يك نواخت تفسير كرد و هيچ كس راهي به واقع ندارد و تفسير هر كس با توجه به شرايط حاكم بر او صحيح است».
حاصل اين نظريه جز جهل پروري وصحه گذاري بر ناداني انساني چيزي نيست و نتيجه آن اين كه همه آگاهيهاي انسان يك رشته آگاهيهايي است مشكوك كه نميتوان به صورت قطعي گفت با واقع مطابق است. اصولاً از دوران «هيوم» و پس از وي «كانت» شكاكيت در غرب رواج پيدا كرده و در حقيقت بي ارزشي، رنگ ارزش پيدا كرده است.
ب: انتحار اين نظريه به دست خويش
برخي از نظريهها خودكشي خود را به دست خويش فراهم ميسازد و نخستين قرباني نظريه خود آن نظريه ميباشد، اتفاقاً نظريه اين دو فيلسوف درباره «هرمنوتيك» از اين اصل برخوردار است، و خود اين نظريه خودش را باطل ميسازد؛ زيرا او مدعي است هر متني را كه انسان ميخواند با توجه به قالبهاي ذهني و پيش فرضها نميتواند به واقع برسد بلكه واقع در قالبهاي ذهني او جلوه ميكند.
يادآور ميشويم خود اين نظريه كه عصاره قرائت مثلاً دهها متن است از خود اين اصل مستثني نيست، يعني اين دو فيلسوف با خواندن متون ديني و غير ديني فهم كلي خود را در باب قرائت متون در قالبهاي ذهني خود ريخته و نتيجه گرفتهاند كه قرائت هر متني تابع فكر خود مفسر است و هرگز از واقع گزارش نميدهد، ما ميگوييم خود اين فكر يك فكر مطلق نيست بلكه محصول همان قالبهايي است كه لازم وجود ذهن انسان است. بنابراين، صدق اين نظريه كاملاً نسبي است و محدود به شرايط ذهني مخصوص اين دو نفر است در اين صورت چگونه ميتوان آن را به صورت يك اصل مطلق پذيرفت و همه قرائتها را به صورت كلي و به نحو مطلق با آن تفسير كرد.
شگفتا هر دو فيلسوف تمام قرائتها را نسبي تلقي ميكنند ولي قرائت خود را از مجموع متون، يك قرائت مطلق ميانديشند، در حالي كه وجهي براي اين استثنا نيست.
: آية الله جعفر سبحاني
سيماي فرزانگان ج 2
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.